همراه کلینیک روانشناسی روان حامبی باشید با قسمت دوم از آگاهی اجتماعی، قسمت اول از آگاهی اجتماعی رو میتویند از اینجا مطالعه کنید
آگاهی اجتماعی
مطالعات نشان میدهد 50 تا 90 درصد ارتباطات – پیام و احساساتی که از دیگران دریافت میکنیم – بر اساس سیگنالهای غیرکلامی یا ناگفته است که از محرابیان و فریس در «استنتاج نگرشها از ارتباطات غیرکلامی در دو کانال» در سال 1967 شروع میشود. آن را به ارتباطات اضافی بر اساس زیرمتن، زمینه، دلالت و استنتاج اضافه کنید، و تقریباً متعجب خواهید شد که کلمات واقعی ما چه تأثیری دارند.
به هر حال، آنچه که ما فکر می کنیم در حال برقراری ارتباط هستیم، اغلب تحت الشعاع قرار می گیرد یا کاملاً با آنچه که قرار است بین خطوط تفسیر شود، در تناقض قرار می گیرد. آنچه ما می گوییم واقعاً آن چیزی نیست که اغلب اوقات منظور ماست، و این چیزی است که ما در کودکی شروع به یادگیری می کنیم. این به این معنا نیست که کلماتی که استفاده می کنیم مهم نیستند – آنها مهم هستند. اما روشی که ما از آنها استفاده می کنیم، و زمینه هایی که در آنها استفاده می کنیم، به مراتب بیشتر نشان دهنده احساسات و عواطف ما هستند.
ارتباطات زیر متنی، زبانی پنهان که متن گفتاری را تقویت یا نفی می کند، برای تأثیرگذاری بر برداشتی که دیگران از ما دارند استفاده می شود و ممکن است در موقعیت های متعدد در محل کار برای مزیت رقابتی استفاده شود.
عناصر ارتباطی زیرمتنی با تصویر مرتبط هستند و ممکن است از طریق لباس پوشیدن، نحوه معرفی افراد، زبان بدن، توجه به زمان، استفاده از ارتباطات الکترونیکی و آداب غذا خوردن، برداشت های مثبت یا منفی مربوط به اطمینان، اعتبار، شایستگی، و جذابیت را منتقل کنند.
ارتباطات را می توان به دو دسته آشکار و پنهان تقسیم کرد. آشکار کلماتی است که می گوییم و پیام های صریحی که می خواهیم منتقل کنیم. این زمانی است که ما مستقیماً به کسی می گوییم که گرسنه هستیم و یک همبرگر می خواهیم.
زیرمتن نوع پنهان ارتباط است. تقریباً هرگز مستقیماً گفته نمی شود، به معنای واقعی کلمه به هر چیزی غیر از پیام مستقیمی که از دهان کسی خارج می شود متکی است و نیاز به تفسیر صحیح دارد. استفاده از زیرمتن برای گفتن «گرسنه هستم» شامل مالیدن شکم، لیسیدن لبهایتان، اشاره به وجود منویی روی میز نزدیک و ذکر این است که وعده غذایی قبلی شما کوچک بوده است.(ص101)
متعاقباً، درک زیرمتن زیر و پیرامون اظهارات به ظاهر خوشخیم افراد به شما بینشی نسبت به احساسات و افکار واقعی آنها میدهد.
زیرمتن را می توان از طریق لحن آوازی، جمله بندی، ارائه، ارجاع به تجربیات قبلی، دانش روابط، زبان بدن، حرکات، شرایط و حتی خلق و خوی ارائه کرد. انتزاعی و گیج کننده به نظر می رسد، اما فقط تصور کنید که زیرمتن هر چیزی است که می خواهیم بگوییم، علاوه بر کلمات دقیقی که استفاده می کنیم.
زیرمتن در هر موقعیتی ظاهر می شود، از محل کار و قرار ملاقات گرفته تا موقعیت های اجتماعی و پویایی خانواده. در واقع، میتوان گفت که بسیاری از قرار ملاقاتها متن فرعی هستند، زیرا بسیاری از تنشهای جنسی به آشکار نکردن مقاصد واقعی از قبل بستگی دارد. اگر از کسی بخواهید شام بخورد و او به شما بگوید سرش شلوغ است، ممکن است سرش شلوغ باشد یا علاقه ای نداشته باشد. اگر از یک نفر چهار بار بخواهید بیرون بروید و هر بار بگویند که مشغول است، زیرمتن دیگری برای خواندن وجود دارد. زمینه را در نظر بگیرید و اوضاع از نظر رمانتیک برای شما خوب به نظر نمی رسد. (ص102)
از طریق رفتار و انتخاب کلمات خود، سرنخهایی را منتقل میکنیم و به شدت امیدواریم که مردم آنها را دریافت کنند. البته، این منشأ رفتار منفعل-پرخاشگرانه است – ما احساس راحتی نمیکنیم که مستقیماً چیزی بگوییم، بنابراین اقدامات غیرمستقیم ما بیشتر و بیشتر تهاجمی و ناخوشایند میشوند.
. بسیاری از مردم احساس راحتی نمی کنند که نظرات و قلب های خود را در آستین بپوشند، به خصوص زمانی که با نظرات دیگران در تضاد هستند. صراحت ذاتاً پرتنش است، بنابراین چیزی است که ترجیح می دهیم از آن اجتناب کنیم.
یک روش مفید برای تصور اینکه زیرمتن در موقعیتهای اجتماعی چگونه کار میکند این است که تصور کنید چگونه در یک رمان یا فیلمنامه نقش میبندد.(ص 103)
نکته: همیشه حداقل یک احساس اولیه در بازی وجود دارد. به ناچار دیدگاه ها، اولویت ها و انگیزه های آنها را به گونه ای رنگ خواهد کرد که پیام آنها را با کلماتشان متفاوت کند. اگر ویژگیهای شخصیتی کلی فردی را میشناسید، اغلب میتوانید با تجزیه و تحلیل موقعیت از روی رفتار او با او تماس بگیرید. اگر شخصی بسیار متواضع و ساکت باشد و چیزی به این مضمون بگوید که «موافقم… گمان میکنم»، احتمالاً به این معنی است که درون خود فریاد میزند «نه!» اساساً، منبع و چگونگی رنگ آمیزی تجارب یک فرد به ارتباطات آنها را در نظر بگیرید.
با تجزیه و تحلیل لحن صدای کسی، صحت آن را قضاوت کنید. آیا آنها عصبانی، جدی یا طعنه آمیز هستند؟ آیا لحن با پیام مطابقت دارد؟ اگر کسی بگوید بله اما از لحن طعنه آمیز استفاده کند، احتمالاً منظورش نه است. اگر کسی بگوید بله اما عصبانی است، احتمالاً از نتیجه کار راضی نیست. اگر آنها جدی هستند و می گویند بله، پس دچار تعارض هستند یا احتمالاً اهمیتی نمی دهند. تقریباً تعداد نامحدودی از تفاسیر لحن آوازی وجود دارد، اما بیشتر آنها در واقع به این معنی است که کلمات به معنای واقعی کلمه نیستند.
مشاهده کنید که مردم چگونه به شما پاسخ می دهند. وقتی به میزان صبور بودن افراد، رفتار خوب آنها و میزان سازگاری آنها نگاه می کنید، می توانید احساس آنها را نسبت به آنچه می گویید ارزیابی کنید. این همچنین به میزان سکوتی که می شنوید و میزان علاقه ای که آنها نشان می دهند نیز گسترش می یابد. اگر کسی برای پاسخ دادن به یک سوال ساده دو ضرب میزند، باید در مورد پاسخ خود فکر کند و ممکن است از زیرمتن برای ارتباط منفی استفاده کند، حتی اگر با شما موافق باشد.
جنبه دیگری که باید در نظر گرفت، که ممکن است به مهارتهای مشاهدهای شدیدتر نیاز داشته باشد، این است که ببینیم چقدر از الگوی رفتاری معمول خود منحرف میشوند.
زیرمتن سرنخ هایی به جا می گذارد که می توانید از آنها برای تبدیل شدن به یک ارتباط دهنده خبره استفاده کنید. مردم در همه جا تابلوها را به جا می گذارند.
این بدان معناست که شما در واقع دو وظیفه دارید: (1) پردازش مکالمه و پاسخ مناسب و (2) مراقب نشانه های زیرمتن باشید.
میخواهم بخش زیرمتن را با یک تمرین کوچک به پایان برسانم تا شما را به حال و هوا برسانم. نسبتاً آسان است: بیرون بروید و افراد را در حال تعامل مشاهده کنید – برای مثال، نشستن در یک کافه و تماشای پنهانی مردم در میزهای نزدیک. شما نمی توانید مکالمه آشکار را بشنوید، بنابراین می خواهید در مورد زیرمتن ارتباطات پنهان حدس بزنید. پس زمینه ها، احساسات و انگیزه ها را به افرادی که مشاهده می کنید اختصاص دهید. برو بیرون و داستان بساز. هنگامی که در زیرمتن بهتر شوید، خواهید دید که داستان هایی که در موقعیت هایی مانند این ایجاد می کنید دقیق تر و دقیق تر می شوند.(ص 104-106)
کتاب: هنر خودآگاهی: چگونه عمیق کاوش کنیم، درون نگری، نقاط کور خود را کشف کنید و واقعاً خودت را بشناس، پاتریک کینگ
مهارت های هیجانی
علیرغم ارزش داشتن افراد خودآگاه در محل کار، تحقیقات من نشان می دهد که مدیران ارشد اغلب زمانی که به دنبال رهبران بالقوه می گردند به خودآگاهی اعتباری که شایسته آن است نمی دهند. بسیاری از مدیران، صراحت در مورد احساسات را با “بی حیایی” اشتباه می گیرند و به کارکنانی که آشکارا کاستی های آنها را تصدیق می کنند، احترام قائل نمی شوند. چنین افرادی چه چیزی یک رهبر را می سازد؟
چه چیزی رهبران بزرگ را از رهبران خوب متمایز می کند؟ دانیل گولمن میگوید این ضریب هوشی یا مهارتهای فنی نیست. این هوش هیجانی است: گروهی از پنج مهارت که بهترین رهبران را قادر می سازد تا عملکرد خود و پیروان خود را به حداکثر برسانند. هنگامی که مدیران ارشد یک شرکت دارای توده حیاتی از قابلیتهای هوش هیجانی (ei) بودند، بخشهای آنها ۲۰ درصد از اهداف درآمد سالانه بهتر عمل کردند.
مهارت های ei عبارتند از:
• خودآگاهی: شناخت نقاط قوت،
ضعف ها، انگیزه ها، ارزش ها، و تاثیر بر دیگران به راحتی به عنوان “به اندازه کافی سختگیر نیستند” برای رهبری دیگران نادیده گرفته می شوند. درواقع خلاف این موضوع صحت دارد. در وهله اول، مردم عموماً صراحت را تحسین می کنند و به آن احترام می گذارند. علاوه بر این، رهبران به طور مداوم نیاز به قضاوت دارند .
• خودتنظیمی: – کنترل یا تغییر جهت تکانه ها و خلقیات مخرب
• انگیزه: لذت بردن از موفقیت برای آن به خاطر خود
• همدلی: درک آرایش عاطفی دیگران
• مهارت های اجتماعی: ایجاد رابطه با دیگران به آنها را در جهت های دلخواه حرکت دهید
هر یک از ما با سطوح خاصی از مهارت های ei متولد شده ایم. اما ما می توانیم این توانایی ها را با پشتکار، تمرین و بازخورد از همکاران یا مربیان تقویت کنیم.
افرادی که خود را صادقانه ارزیابی میکنند – یعنی افراد خودآگاه – برای سازمانهایی که اداره میکنند مناسب هستند. (صص9، 10)
برگرفته از کتاب: خودآگاهی هیجانی، همراه کلینیک روانشناسی روان حامی باشید 🙂