تعریف خودآگاهی
یکی از اصطلاحات دلفی معروف که در معبد آپولون در دلفی حک شده این است: خودت را بشناس. (ص9)
ما با به دست آوردن بینش نسبت به افکار، احساسات و باورهای خود و نحوه اطلاع رسانی آنها از رفتارمان شروع می کنیم. تنها زمانی که بتوانیم خودمان را به این شکل درک کنیم، می توانیم دیگران را درک کنیم. و اگر نسبت به همدلی و دلسوزی داشته باشیم.
خودآگاهی و آگاهی اجتماعی. این دو ستون پایه و اساس هوش هیجانی را تشکیل میدهند و از روی آنها میتوان راهی برای بودن ایجاد کرد که ثابت شده است متعادلتر، قویتر، خلاقتر، همکاریتر و نوآورتر است.
بسیاری از ما معتقدیم که خودآگاه هستیم، اما با شواهد کمی. توانایی ارزیابی صحیح این کیفیت خود جزء خودآگاهی است. درست مانند رانندگی، با این حال، خودآگاهی مهارتی است که می تواند توسعه یابد… به همان اندازه که می توان در آن دخالت کرد و به خطر افتاد.
توانایی دیدن و آگاهی از خود فواید ثابت شده بسیاری دارد: اعتماد به نفس و خلاقیت بیشتر، تصمیم گیری بهتر، مهارت های ارتباطی بهبود یافته و استراتژی های رهبری موثرتر، به نام چند. و با این حال شکاف بزرگی بین آنچه روانشناسان و محققان در مورد موضوع می دانند و آنچه در مورد بهبود عمدی این مهارت در دنیای واقعی شناخته شده است وجود دارد.
روانشناس تاشا اوریچ و همکارانش یک مطالعه گسترده در مورد خودآگاهی انجام دادند و به بینش های جالبی در مورد اینکه چیست و چه نیست، به دست آوردند و چگونه می توانیم در آن بهتر شویم.
بزرگترین یافته آنها: خودآگاهی واقعی به ندرت اتفاق میافتد و تنها حدود 15 درصد از افراد نمره را کسب میکنند.
تعریف ثابتی از خودآگاهی کمیاب است. این اصطلاح ممکن است به توانایی نظارت بر تجربه درونی خود یا آنچه که به طور کلی خودآگاهی نامیده می شود اشاره داشته باشد یا می تواند در مورد خودشناسی باشد.
هنر خودآگاهی: چگونه عمیق کاوش کنیم، درون نگری، نقاط کور خود را کشف کنید و واقعاً خودت را بشناس، پاتریک کینگ
خودآگاهی اولین مؤلفه هوش هیجانی است.
خودآگاهی یعنی داشتن درک عمیق از احساسات، نقاط قوت، ضعف، نیازها و انگیزه های فرد. افرادی که خودآگاهی قوی دارند نه بیش از حد انتقادی هستند و نه به طور غیرواقعی امیدوار هستند. بلکه با خود و با دیگران صادق هستند.
افرادی که سطح بالایی از خودآگاهی دارند تشخیص می دهند که چگونه احساساتشان بر آنها، سایر افراد و عملکرد شغلی آنها تأثیر می گذارد. بنابراین، یک خودآگاه کسی که میداند ضربالاجلهای فشرده بدترین چیزها را در او به وجود میآورد، زمان خود را با دقت برنامهریزی میکند و کارش را از قبل به خوبی انجام میدهد. فرد دیگری با خودآگاهی بالا قادر خواهد بود با یک مشتری خواستار کار کند. او تأثیر مشتری بر خلق و خوی او و دلایل عمیق تر ناامیدی او را درک خواهد کرد.
او ممکن است توضیح دهد: “خواسته های بی اهمیت آنها ما را از کار واقعی که باید انجام دهیم دور می کند.” و او یک قدم فراتر خواهد رفت و خشم خود را به چیزی سازنده تبدیل می کند.
خودآگاهی به درک فرد از ارزش ها و اهدافش گسترش می یابد. کسی که بسیار خودآگاه است می داند به کجا می رود و چرا. بنابراین، برای مثال، او میتواند در رد پیشنهاد کاری که از نظر مالی وسوسهانگیز است اما با اصول یا اهداف بلندمدت او سازگاری ندارد، ثابت قدم باشد.
فردی که فاقد خودآگاهی است، میتواند تصمیماتی بگیرد که با پا گذاشتن بر ارزشهای مدفون، آشفتگی درونی ایجاد کند. ممکن است کسی بگوید: «پول خوب به نظر میرسید، بنابراین من قراردادم را امضا کردم،» ممکن است کسی بگوید که دو سال پس از شروع کار، «اما کار برای من آنقدر کم ارزش است که مدام حوصلهام سر میرود.» تصمیمات افراد خودآگاه با هم تطابق دارد ارزش های آنها؛ در نتیجه، آنها اغلب انرژی زا هستند.
به نظر میرسد که خودآگاهی به جدیدترین واژه مدیریتی تبدیل شده است – و دلیل خوبی هم دارد. تحقیقات نشان می دهد که وقتی خود را به وضوح می بینیم، اعتماد به نفس و خلاقیت بیشتری پیدا می کنیم. ما تصمیمات درست تری می گیریم، روابط قوی تری ایجاد می کنیم و ارتباط موثرتری برقرار می کنیم. کمتر احتمال دارد دروغ بگوییم، تقلب کنیم و دزدی کنیم. ما کارگران بهتری هستیم که ترفیعات بیشتری دریافت می کنیم و ما رهبران موثرتری با کارمندان راضی تر و شرکت های جدول سود بیشتر هستیم.
نتایج تحقیقات نشان داد که اگرچه اکثر مردم معتقدند که خودآگاه هستند، خودآگاهی یک ویژگی واقعاً نادر است: ما تخمین میزنیم که تنها 10 تا 15 درصد از افرادی که مورد مطالعه قرار دادهایم واقعاً با معیارها مطابقت دارند. به طور خاص سه یافته برجسته بودند و به ما کمک میکنند تا راهنمایی عملی برای اینکه رهبران چگونه میتوانند خود را واضحتر ببینند، توسعه دهیم.
برگرفته از کتاب خودآگاهی هیجانی – گردآوری در کلینیک روان شناسی روان حامی